تصمیم کبری!
روز اول دبستان و کیف و کفش نو
یک دفتر مشق بودُ چند تا کتاب نو
دفتر کاهی و مدادِ کوچکم
معلم مشق می داد زیادُ نه کم
سالها گذشت و دبستانم تکرار نشد
کودکی هایم رفت و حریف فردا نشد
کهنه می شد زیر باران هر کتاب
ورزش ما بود توپ و یک طناب
کودکی رفت و پیر و تنها شدیم
تا ابد درگیر تصمیم کبری شدیم
شعر از: مصطفی رسولی
تاریخ: جمعه , 24 آذر 1396 (06:31)
- گزارش تخلف مطلب