بنشین چای بریزم که کمی مست شویم...
بدنت بکرترین سوژه نقاشی ها
و لبت منبع الهام غزل پاشی ها
با نگاهت همه زندگی ام برهم ریخت
عشق شد ساده ترین شکل فروپاشی ها
چشم تو هرطرف افتاد فقط کشته گرفت
مثل چاقو که بیفتد به کف ناشی ها
ماهی قرمزم و دلخوشی ام این شده که
عکس ماه تو بیفتد به تن کاشی ها
بنشین چای بریزم که کمی مست شویم
دلخوشم کرده همین پیش تو عیاشی ها
آرزویم فقط این است بگویم سر صبح
عصر هم منتظر آمدنم باشی ها!
«علی صفری»
- لینک منبع
تاریخ: سه شنبه , 21 شهریور 1402 (17:13)
- گزارش تخلف مطلب