شاید امشب رخت بیفتد در آینه خانه
شاید امشب رخت بیفتد در آینه خانه
بکشم انگشتم را روی موهایت همچو شانه
تو از خیال و رویای خود گویی و من
تو را با خود برم میان باغ و گلشن
شنیدم بوی گلها و میخک دوست داری
خوشترین جوابی که از تو شنیدم بود آری
فقط نازت کنم دستت بگیرم وقتی که هستی
دلت را نشکنم هرگز چون مثل شیشه هستی
شعر از: مصطفی رسولی
تاریخ: شنبه , 11 آذر 1396 (09:54)
- گزارش تخلف مطلب