عجیب بردهای از من تو عقل و هوشم را...
کمرشکن شده غمهای دوریم بانو
وگرنه بنده خدای صبوریم بانو
تمام حسم از اندوه و گریه لبریز است
نگه نکن تو به لبخند زوریم بانو
عجیب بردهای از من تو عقل و هوشم را
وگرنه آدم کلا فکوریم بانو
ببین چه ساده به تو گفتم عاشقت هستم
اگر چه من پسر پر غروریم بانو
فقط به خاطر تو دل زدم به دریاها
به خاطر تو چه مرد جسوریم بانو
و هرچه میگذرد بیشتر یقین دارم
به اینکه با تو قل جفت و جوریم بانو
هنوز در عجبم من مسیر تو شدهام
ببخش جاده صعب العبوریم بانو
کسی به درد دل من می رسد از دور
من اهل عاطفههای حضوریم بانو!
هنوز لحجه قلبم برایتان گنگ است
هنوز مانده بفهمی چه جوریم بانو
- لینک منبع
تاریخ: چهارشنبه , 22 شهریور 1402 (03:13)
- گزارش تخلف مطلب