سرانجام کسی...
ترسم آخر که بمیرم
به زندان کسی
من نمانم
و تو بمانی به سرانجام کسی
به جهان جز من و دل
کسی از تو کمی یاد نکرد
سینه ی ما جز تو کسی نشکافت
و طعمه ی صیاد نکرد
بعدِ مرگم
مرا به تاریکی شبی خاک کنید
اشکها را
از دیده های همه پاک کنید
خاک مرا نبض بگیرید
که تب دار نباشد
مادرم را هم بگویید
سیاه نپوشد و عزادار نباشد
تب نکند خاک
تا مرا در آغوش بگیرد
بوسه زند بر لب من
تا آخرین شمع دنیا خاموش بگیرد
به تاریخ بگویید
که بهتر از فرهاد نبودم
گرچه می روم اما
با مرگ هم آزاد نبودم
به دست و پایم
همیشه زنجیر بوده باز کنید
من می روم
اما زندگی را پس از من دوباره آغاز کنید
شعر از: مصطفی رسولی
تاریخ: سه شنبه , 02 بهمن 1397 (21:20)
- گزارش تخلف مطلب