صبح شد موی پریشان تو دست من است!
صبح شدُ موی پریشانِ تو دستِ من است!
سُرخی لبهای تو نیست و بر لبان من است!
تو به شب در منُ من به آغوش تو بوده ام!
توی بیداری هم خواب تو رویای من است!
بیدار شو، چشم بستم لب خود بر لبانم بگذار!
دوسِت دارم تو هم بیش از اینا مرا دوستم بدار!
شعر از: مصطفی رسولی
تاریخ: چهارشنبه , 11 مرداد 1396 (12:05)
- گزارش تخلف مطلب