در این غروب مساعد بیا که گپ بزنیم...
به هم بزن شکر و آب و آبلیمو را
بیا به رقص در آر آن همه النگو را
مگر که وابکنی اشتهای عصر مرا
بیار سفره ی نان و پنیر و گردو را
در این غروب مساعد بیا که گپ بزنیم
بریز در یقه ات عطر ناب لیمو را
کلیپس واکن و هُرّی بریز برشانه
شب مذاب، طلای سیاه گیسو را
بیا و فرض کن اصلاَ تو برکه ای آرام
بیا و در بغل خود خیال کن قو را
چرا دروغ؟ پلنگم - گرسنه - ریحانه!
بیا که بو بکشم در تن تو آهو را
"رضا علی اکبری"
- لینک منبع
تاریخ: جمعه , 24 شهریور 1402 (20:13)
- گزارش تخلف مطلب