سالها گذشتُ از جوانی ام فقط این خاطره مانده
جوانی ام رفت و به پیری هم نکردم نظر
جز آن روز که در جوانی ام گفتی نازمُ بخر
انگشت من روی لب تو رفتُ دست من سوخت
با یک بوسه از لب تو عالم به حال من دل سوخت
سالها گذشتُ از جوانی ام فقط این خاطره مانده
پیر شدم من به جوانی چون نشانی از تو نمانده
شعر از: مصطفی رسولی
تاریخ: چهارشنبه , 04 مرداد 1396 (12:31)
- گزارش تخلف مطلب