بی تو حتی فکر باران هم خیال انگیز شد...
آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد
کاسه ی صبرم از این دیر آمدن لبریز شد
تیر دیوانه شد و مرداد هم از شهر رفت
از غمت شهریور بیچاره حلق آویز شد
مهر با بی مهری و نامهربانی میرسد
مهربانی در نبودت اندک و ناچیز شد
بی تو یک پاییز ابرم، نم نم باران کجاست؟
بی تو حتی فکر باران هم خیال انگیز شد
کاش می شد رفت و گم شد در دل پاییز سرد
بوی باران را تنفس کرد و عطر آمیز شد
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
آنقدر دیر آمدی تا عاقبت شد...
"فرهاد شریفی"
- لینک منبع
تاریخ: جمعه , 24 شهریور 1402 (22:13)
- گزارش تخلف مطلب