امروز چهارشنبه 30 آبان 1403 http://sher.cloob24.com
1
زمانی را تصور کن که دنیا این چنین باشد
به جای حرفهای من به دفتر نقطه چین باشد

مرا ساده تصور کن که جز عشقت نمی دانم
فاصله بین ما حتی بیش از دیوار چین باشد

شبی از روی دردمندی به میخانه گذر کردم
مرا بی تو همه گفتند بی آیین و دین باشد

دمی به آسمان نگاهی کن دمی هم بر چشم خودت
خدا داند من هم دانم به چشم تو نگین باشد

زمانی را تصور کن که با من بوده ای روزی
چو اکنون پیر و بیمارم صورتم پر از چین باشد

نمی دانم کجا هستی نمی دانم کجا رفتی
ولی دانم پس از تو بی کسی در کمین باشد

در این دنیا که بی تو دگر کسی به یاد من نیست
مرا ز خود رها کردی دنیای پس از تو غمین باشد

به دنیایی که تو رفتی مرا بی تو نشانی نیست
نکردم شکوه ای هرگز که سهمم بیش از این باشد

به هر جایی که رفتی باش ولی یک دم تو یادم کن
نگو خواستیم و نمی شد که قسمت من جز این باشد

مرا با عشق تو زادند ولی به حال خود رها کردند
چو می دانم نمی آیی دنیای من هم همین باشد

تصور کن زمانی را که بعد از تو چنین باشد
به جای خواب چشمانت زیر سرم زمین باشد
شعر از: مصطفی رسولی
تبلیغات متنی
فروشگاه ساز رایگان فایل - سیستم همکاری در فروش فایل
بدون هیچ گونه سرمایه ای از اینترنت کسب درآمد کنید.
بهترین فرصت برای مدیران وبلاگ و وب سایتها برای کسب درآمد از اینترنت
WwW.PnuBlog.Com
ارسال دیدگاه