نقطه ته خط...
زندگیم سراسر پر از تکرار بود
حرفهای ناگفته ام بسیار بود
با سن و سالی کمتر از انگشتان دست
پینه های دست من در کودکی بسیار بود
ترس از تنهایی مردی ناگهان رمق از من گرفت
می دویدم در میان جاده هایی که ناهموار بود
پر ز چین صورت شدُ جوانی من گذشت
اشک ریختم بر عمری که چون زهر مار بود
نقطه ته خط، پیر گشتمُ بیمارم کنون
مرگ در عمر بی مقدار من بیشتر از یکبار بود
شعر از: مصطفی رسولی
تاریخ: سه شنبه , 31 تیر 1399 (21:09)
- گزارش تخلف مطلب