شب یلدای دلم!
از تو به دل چه بگویم به هر شب یلدای دلم
دل خواست بمانی و نیامدی به تماشای دلم
من جای خودم ماندم و آسمان دگری چشم ندوختم
گر چه خاموشم و دگر نباشد ستاره ای به آسمان دلم
دست طلبم کوتاه شد از دامان تو و یار دگر هم نگرفتم
مانده ام چه بگویم از تو به هر شب یلدا و فردای دلم
گر زمین و خاکش سهم من و آسمان سهم تو بود
ندهم دگر به کس دل که این دل فقط جای تو بود
شعر از: مصطفی رسولی
تاریخ: پنجشنبه , 30 آذر 1396 (06:48)
- گزارش تخلف مطلب