منم مشتبا!
چقدر بزرگ شده بود!
اصلا شبیه کودکی هایش نبود!
دخترک خانه روبروی خودمان را می گویم!
بعد از آن چایی که سر سفره اش بهم داد،
خانه اش از محله ی ما رفت!
اینک بعد از سالها باز هم او را دیدم!
طعم چایی ات یادم نرفته!
یادته مرا به چه اسمی صدا میزدی!
منم مشتبا!
از: مصطفی رسولی
تاریخ: پنجشنبه , 12 مرداد 1396 (23:47)
- گزارش تخلف مطلب