فعل رفتن!
از دست شیطان هم انقد درد نکشیدیم که از دست یک فعل رفتن و یک واژه فاصله ها کشیدیم!
مصطفی رسولی
تاریخ: جمعه , 06 مرداد 1396 (14:19)
- گزارش تخلف مطلب
امروز یکشنبه 01 تیر 1404
http://sher.cloob24.com
آخرین مطالب
- یقین دارم تو هم من را تجسم می کنی گاهی
- یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت...
- خدا یک شب تو را در سینه ی من زاد
- آخرین شب یاد کسی...
- پیرم به جوانی...
- تمام می شود من...
- دیر شد...
- دل پیش کسی باشد و وصلش نتوانی
- آرزوی بهترین ها را برایم کرد و رفت
- هرگز ” خداحافظ “ نگو وقت ِ جدایی...
- خودم را صرف فعل خواستن کردم ولی عمری ست...
- از اوج افتادم افتادم و این اقبال من بود...
- سنگین ترین لحظه برای مرد این است...
- یک شب برایش تا سحر گلپونه ها خواندم...
- به آب و آتش اگر می زنم بخاطر توست...
مطالب محبوب
- متن آهنگ خسته شدم از غم مجید علیپور
- هرگز ” خداحافظ “ نگو وقت ِ جدایی...
- متن آهنگ شبانگاهان تا حریم فلک سروده ساعد باقری با صدای سید عبدالحسین مختاباد
- آخرین شب یاد کسی...
- پیرم به جوانی...
- دل پیش کسی باشد و وصلش نتوانی
- دیر شد...
- تمام می شود من...
- آرزوی بهترین ها را برایم کرد و رفت
- سنگین ترین لحظه برای مرد این است...
- خودم را صرف فعل خواستن کردم ولی عمری ست...
- از اوج افتادم افتادم و این اقبال من بود...
- ای شاخه نبات غزل حافظ شیراز!...
- یک شب برایش تا سحر گلپونه ها خواندم...
- خدا یک شب تو را در سینه ی من زاد
مطالب تصادفی
- من از نگاه تو ناگفته حرف می خوانم...
- وقت طلوع است!
- خداحافظ تو ای کودکی من
- تو از زمین به آسمان ببار!
- مثل خودم در جای تو
- نفرین
- تفریقِ لحظه ها...
- آنچه دستت داده ام نامش دل است افسار نه...
- پشت دیوار همین کوچه به دارم بزنید
- خانه ام آباد نبودُ با رفتن تو خراب شد!
- تو ریختی عسل ناب را به کندوها
- در کوی نیک نامان ما را گذر ندادند
- وفای تو به عهد خویش
- یک کوچه ی بار، یک کوچه ی بن بست شد!
- یقین دارم تو هم من را تجسم می کنی گاهی
تبلیغات وبلاگ
