من شکل توام...
من شکل توام
شکل آن رود بزرگ
که نقش تو می افتد در آن
و تو بی خبر از حال من
روی خود را در آن می شویی
من شکل توام
شکل آن ماه سفید
که می خندد با تو
و تو بی خیال از روی من
رخ معشوق خود را در آن می جویی
من شکل توام
شکل آن کوه بلند
یا کمی بلندتر از آن
که خیره به آن هستی
و تو غافل از بلندای من
از بلندی آسمان می گویی
من شکل توام
شکل آن باغ بزرگ
که تو چیدی شاخهی گلی از آن
و تو مست از بوی من
دگران را در عطر آن می بویی
من شکل توام
شکل یک آینه
همه جا در چشم تو
یا شکل یک قالیچه
که روی آن خوابیدی
یا یک حوض پر از ماهی
که می افتد نور مهتاب در آن
یا شکل یک اقیانوس
که کوچک بوده در چشم تو
یا شکل یک ابلیسم
که سجده می کند فقط به تو
من شکل توام
به شکل لبهای تو
که غنچه می کند چون گل
هم دورم و هم نزدیکم
ولی بیشتر نزدیک تو
پشت این دروازه
آن سوی دیوارها
نام تو بر لب دارم
با تو هم منزل هستم
جز نام تو نمی نویسد دستم
قسم به چشمانت در آینه
و به رویت در مهتاب
دستان من فقط نگیر در خواب
شعر از: مصطفی رسولی
تاریخ: چهارشنبه , 26 دی 1397 (00:27)
- گزارش تخلف مطلب