عاشقانه هایم را...
هر دم که تو را به عشق خوانم خوابت آید
صد کشته دین جز من به خوابِ نازت آید
تیشه به دستت مگر نزدی جز ریشه ی ما
این دل هم بکن از سینه شاید به کارت آید
یوسف، حوا می دانست که چون تو را زاید
لیک زلیخا از کجا بداند که بر سر چاهت آید
*******
چه خوش که بزرگ شدی تا مادرت دوست بدارد که چون فرهاد بر سر راهت آید
مادرم اگر میدانست دل نازک مرا می شکنی می گفت کاش این بلا سر خودت آید
*******
کاش چون مادرم بودی که کوچک گلی سرخ را می کارد به هر گلدانی بزرگ
دیشب خواب بودم به همه گلها از تنهایی من و از رفتن تو چه ها که نگفت
*******
معلم که نیامد خط بزند عاشقانه هایم را
و تو که بخوانی با صدای خوش ترانه هایم را
*******
شعر از: مصطفی رسولی
تاریخ: یکشنبه , 19 فروردین 1397 (13:38)
- گزارش تخلف مطلب