نداشته هایم بیشتر از تمام داشته هاست!
دنیا جای نداشتههاست.
نداشتههایم بیشتر از تمام داشتههاست.
و تو بزرگترینِ نداشتههای منی.
چون داشتهی من نبودی من هم سالهاست نداشتهی کسی نیستم!
ای کاش هوسی بودی زودگذر، ولی هرگز آرزوی محال من نبودی!
تنها خواستهام بودی که نه تمام میشوی و نه تمامت میکنم!
نه میتوان از تو دست کشید و نه میتوان دور تو را خط کشید!
اگر میشد زمان را به عقب برگرداند و از پیری به جوانی و کودکی رفت باز هم از نقطهی پایانم تا تو که در نقطه آغازم بودی فاصله بسیار زیاد بود!
و شاید هم این باشد تمام فلسفه زندگی و بودنِ من!
پر باشم از نداشتهها!
پر باشم از نداشتن تو!
ای تمام نداشتههای من!
اگر با تو باشم گناه بزرگی است؟!
حالا که نمیتوانم در کنار تو باشم،
آیا باز هم گناه بزرگی است فقط در رویاهایم با تو باشم؟!
دنیا کاری با من کرده که به داشتنت در میان رویاهایم قانع شدم!
با سکوت میانهی خوبی دارم، شبیه من است!
و من جز به سکوت به هیچ چیز دیگری شبیه نیستم!
و شاید هم به انسان!
کاش یکی بود مثل خودت که میگفت فراموشم کن!
ولی نه! همین را هم از من نگیر!
من با نداشتههایم هست که زندهام!
کاش کودک میماندم با آرزوهای بزرگ،
نه این که بزرگ میشدم با آرزوهای کوچک!
من تو را میخواستم ولی انگار دیگری تو را بیشتر از من میخواست!
مرا با تمام نداشتههایم تنها گذاشتی!
و این نوای غمانگیز زندگی من است،
این منم آدمی که با آرزویی محال زنده است!
نه داشتهای و نه آرزویی،
زندگی من پر گشته از سراسر نداشتهها.
- حسرت این اتاق خالی کمر این خانه شکسته
نگران از خرابی دیوار دل صاحبخانه را شکسته
نه تو را دید به خانه، نه جوان ماند صاحب این خانه
چو اکنون پیرم و تو جوانی پس از تو که مرا برد به خانه
تاریخ: چهارشنبه , 25 بهمن 1396 (21:40)
- گزارش تخلف مطلب