می ترسم آرزوی تو بماند به دل و جانم
می ترسم آرزوی تو بماند به دل و جانم
من بمانم و تو بگوی نمی توانم که بمانم
به هر شب پاییز هزاران شب یلدا خفته
حرفهایی که مانده به دلم زبانم بهت نگفته
از دیده رفتی و از خاطر و یاد من نرفتی
دلخوشم به آن دوستت دارمی که بهم گفتی
پشت سرت نیامدم تا راه رفته را بر نگردی
کاش از آخر زندگیم می آمدی و بر میگشتی
شعر از: مصطفی رسولی
تاریخ: سه شنبه , 11 مهر 1396 (20:38)
- گزارش تخلف مطلب