حسرت ای کاش ها!
کاش برگردند تمام لحظه هایی که گذشت
او که می بایست بماند رفت و هرگز برنگشت
بر دلم بگذاشته درد و حسرت ای کاش ها
می فشارد هر دم گلویم را این همه فریادها
تا جوان بودم یاد او نمی رفت از سرم
شاهد روزگار تلخم گشته هر دم مادرم
سالها بگذشت و قایق دریا ندیده ام شکست
جز تو کس بر من و قایقم راه دریا را نبست
شعر از: مصطفی رسولی
تاریخ: دوشنبه , 02 بهمن 1396 (01:25)
- گزارش تخلف مطلب