داستان تو به دفتر!
داستانت سالها بوده به دفتر چون که ناجی بوده ای
می زند آتش به هر دل چون تا ته داستان نبوده ای
هر کسی شعر تو را به دفتر می خواند باور نکرد
کاش تو خود گفته بودی کسی جز تو مرا کافر نکرد
کوه می کند فرهاد بهر شیرین مجنون هم آواره شد
سالها بعد هم بگویند مصطفا هم تنها و بیچاره شد
شعر از: مصطفی رسولی
تاریخ: سه شنبه , 28 آذر 1396 (03:02)
- گزارش تخلف مطلب