تنها به زیر باران!
کاش از هجوم باران تنی خیس کرده بودم
مانده بودم و از ترس تگرگش فریاد نکشیده بودم
انتظار باران بعدی پاییز را طولانی کرده
سرد است و نمی بارد چشمانم را بارانی کرده
کسی همراه من نیست تنها به زیر بارانم
تو با که زیر بارانی سالهاست که نمی دانم
دست که را گرفتی خوشحالی و میخندی
رفتم به زیر باران تا اسم تو را بخوانم
شعر از: مصطفی رسولی
تاریخ: سه شنبه , 07 آذر 1396 (03:53)
- گزارش تخلف مطلب