گم کرده به راه عشق!
گر چه به راه عشق پیر بودم راه گم کرده بودم
هزار بار به راهی رفته که خود بنا کرده بودم
یک خشت از این جاده را تو با خود برده بودی
همان خشتی که با آن دل و جان مرا برده بودی
اکنون یک خشت شده سرگردانی من به جاده
بعد از آن سالهاست که فانوس جاده رو به باده
شعر از: مصطفی رسولی
تاریخ: یکشنبه , 15 مرداد 1396 (19:22)
- گزارش تخلف مطلب