لخته خونم!
یک راست شدی لخته به خونم
جانم به تو بستهُ باید بخونم
دیدی که از لب من خون بیاید
یک خراش بیفتد و بند نیاید
یا لب من ببوسی
یا نام تو را به خون نویسم
گر خون بمکی
یک قطره از این خون بند نیاید
گویم به تو که پارتی تو باشم
لبم ببوس تا خون من بند بیاید
شعر از: مصطفی رسولی
تاریخ: چهارشنبه , 11 مرداد 1396 (12:22)
- گزارش تخلف مطلب