من همانم که به عشق تو گرفتار شدم
من همانم که به عشق تو گرفتار شدم
تا آینه شکستی پس از تو بیمار شدم
بهر من هر چه که کردی عزا دارم کرد
تب نکردی و عشق تو تب دارم کرد
به درت آمده بودم تا دست تو گیرم
تا میلم نکنی دگر هرگز آرام نگیرم
تا خراب نگشته شهر من پس از تو
دست من بگیر تا منم گیرم دامن تو
تنها آشنا به زنجیرم کشیدی و رفتی
من ماندم و با قلبی که تو شکستی
شعر از: مصطفی رسولی
تاریخ: جمعه , 24 آذر 1396 (23:18)
- گزارش تخلف مطلب