امروز چهارشنبه 28 آذر 1403 http://sher.cloob24.com
1

نشئه ی شعرم ولی دارم خماری میکشم

گوشه دنج اتاقم بی قراری میکشم

تکه های خاطراتم را کنارم چیده ام

پشت عکس یادگاری،یادگاری میکشم

روزگارم رااگریک روز نقاشی کنم

یک قفس با خاطرات یک قناری میکشم

مثل گربه،دوردیزی،بی قرارو باحیا

باهمه دارایی ام درد نداری میکشم

خواب دیدم ماه بانوی دیارمادری

آذری می رقصدومن هم هزاری میکشم

بسکه می سازدخرابم می کند باخاطرش

حسرت یک استکان زهرماری میکشم

بی جوابم هرکه می پرسد(کفن پوشی چرا)

حبس سنگینی به جرم رازداری میکشم

ازازل بامن غریبی کرد،حالاغرق خواب

ملحفه روی تن بخت فراری میکشم

بازهم پایان بازیهای تکراری رسید

شب سحرشدهمچنان دارم خماری میکشم

شعر از: مجتبی_سپید

تبلیغات متنی
فروشگاه ساز رایگان فایل - سیستم همکاری در فروش فایل
بدون هیچ گونه سرمایه ای از اینترنت کسب درآمد کنید.
بهترین فرصت برای مدیران وبلاگ و وب سایتها برای کسب درآمد از اینترنت
WwW.PnuBlog.Com
ارسال دیدگاه