از کنارم رد شدی بی اعتنا نشناختی
از کنارم رد شدی بی اعتنا نشناختی
چشم در چشمم شدی اما مرا نشناختی
در تمام خاله بازی های عهد کودکی
همسرت بودم همیشه بی وفا نشناختی؟
لی له بازکوچه ی مجنون صفت ها فکرکن
جنب مسجد خانه ی آجرنما نشناختی؟
دختر همسایه یاد جر زنیهایت بخیر
این منم تک تاز گرگم برهوا نشناختی؟
اسم من آقاست اما سالها پیش این نبود
ماه بانو یادت آمد؟ مشتبا! نشناختی؟
کیست این مرد نگهبانت که چشمش برمن است
آآآآه آری تازه فهمیدم چرا نشناختی.
مجتبی سپید
- لینک منبع
تاریخ: دوشنبه , 25 مرداد 1395 (02:55)
- گزارش تخلف مطلب