قد کشیدی تا جوانی پابه پایم حیف شد
قد کشیدی تا جوانی پا به پایم حیف شد
دست دوران کرد، از دستت جدایم حیف شد
خوب یادم هست گاهی با مداد قرمزت
رنگ می کردی لبانت را برایم حیف شد
ما دو تا از کوچه های کودکیهای همیم
گرچه حالا تو کجا و من کجایم حیف شد
دستِ من بود و لب و ابرو و چشم و موی تو
لحظه هایی که سرت را روی پایم.حیف شد
حاج خانمی! شدی ده سال بعد و من هنوز
مثل سابق بین مردم مشتبایم حیف شد
رفتی و دیگر نخواندم کوچه هم محروم شد
سالها از گرمی سوز صدایم حیف شد
این جوانی جز تو خیلی چیزها را هم گرفت
از دوچرخه تا تفنگ و تیله هایم حیف شد
قدر انگشتان دستم دوستت میداشتم
دیر فهمیدم که کم بود ادعایم حیف شد
مجتبی سپید
- لینک منبع
تاریخ: دوشنبه , 25 مرداد 1395 (02:49)
- گزارش تخلف مطلب