پیر کوچک!
آخ میخواهم بنوشم تو را مثل یک جام شراب
حال من تماشایی و پس از تو گشته خراب
یک به یک رفتن هر که می گفت یار بود
سایه ام فقط مرا همیشه همراه بود
تا تو بودی زمانه هرگز گستاخی نکرد
چشم من هم جز برایت خماری نکرد
جرعه ای آه و نفس مانده از تن نازکم
پیر گشتم به جوانی اما پیری کوچکم
شعر از: مصطفی رسولی
تاریخ: سه شنبه , 28 آذر 1396 (02:37)
- گزارش تخلف مطلب