سکوت تو و تنهای یک شاعر!
به دنیا از هیچ نمی ترسم الا از روزی که سکوت کنی و جای حرفهای قشنگت فضای اتاقم پر شود از حس دلتنگی تو! تو دیگر برای شعرهایم ذوق نمی کنی! سکوت می کنی و سکوتت آخر دنیای من می شود! آرزوهایم با سکوت تو زیر خاکستر می روند! هر سکوت تو یک آرزوی مرا با خود به زیر خاک و خاکستر می برد! کاش میدانستی سکوتت هیچ زیبا نیست! اگر این را میدانستی مثل من سکوت خدا را هم قبول نمی کردی! از خدا فریاد می خواستی نه سکوت را! جای سکوت کردن آجری به من بده! روی دیوار خانه مان بگذارم! می خواهم دیوار خانه یمان بزرگتر از هر دیواری باشد! فقط اگر من و تو تنها به دنیا بودیم دور خانه یمان را دیوار نمی کشیم! الان برای خانه ی کوچکمان دیواری بلند می خواهیم! پاییز امروز که آخرین روز تابستان است نمی آید ولی فردا که می آید! دست من اندازه سقف اتاقمان نیست! برای سقف اتاقمان باید آجر به آجر بچسبانیم! باران که بیاید توی خانه نشستن و خیس از باران شدن خوب نیست! زیر باران فقط باید رفت! زیر باران فقط باید مُرد! سقف خانه که باشد با هم زیر باران می رویم! تو دست من بگیر و من هم دست تو! خواب شیرین تو می شوم! چون تو خواب شیرین بیداری من شدی! سرخی لبانت را باد با خود برده! یکبار دیگر لبانت را برای من سرخ کن! من که باشم باد عطر تن تو را با خود به دور دستها نمی برد! تو پیش من باشی عطرت نمی تواند جای دورتری از من برود! باد تحمل کشیدن بوی تو را ندارد چون من تو را بیشتر از باد بو می کشم! یک نظر بر من کن ای که عطر موهایت همین جا پیش من است! با لبخندی سکوت امروز خود را بشکن! فردا هم که آمد دیگر سکوت نکن! همیشه که نباید من برای تو حرف بزنم! تو می گویی و از من که شاعری بلد نیستم شاعری می سازی! من فقط نقل قول میدانم! نقل قول حرفهای تو می کنم نوشته های من شعر می شود! زیر شعرهایم نام تورا می نویسم تا اگر نام تو به شعر دیدن و ندانستن، زیر شعرهایم جز یک نام تو ننویسم تا بدانند شاعر تمام شعرهای من تو بوده ای! اینان که شعر می خوانند تا زیر شعرهایم اسم تو نباشد نمی دانند شعر را تو سروده ای! اینان نمی دانند تو بگو! من نفس و قلب و قلم دست تو دادم تو نوشتی!
لب باز کن سکوت نکن! حرف بزن و بین تک تک حرفهای قشنگت بخند! تو که می خندی دنیای تیره و تار من چیزی قشنگتر از بهشت می شود! تو دگرگون کننده هر چه دنیای من است به بهشتی!
دیدی از سکوت تو نمی توان شعر گفت و کلمه به کلمه چسباند! سکوت تو گرچه دفتر سفیدی از ناگفته هاست! ولی حرفهایت برای یک عمر نقل قول خیلی ها می شود! من راز سکوت نمیدانم که تو سکوت کرده ای!
نویسنده: مصطفی رسولی
تاریخ: پنجشنبه , 30 شهریور 1396 (16:31)
- گزارش تخلف مطلب