چشمهایش می گفت برو!
روی دیوار می نوشت دوستت دارم!
با چشمهایش می گفت برو!
نمی دانست چشمها سخن گفتن می دانند با انگشت نوشته اش را بر روی دیوار نشان من می داد!
با خط زیبا از دوست داشتن من نوشته بود ولی چشمانش بر من فریاد می زد برو!
متن از: مصطفی رسولی
تاریخ: جمعه , 06 مرداد 1396 (12:44)
- گزارش تخلف مطلب