مرا با برکه ام بگذار ...
تو از اول سلام ات پاسخ بدرود با خود داشت
اگر چه سحر صوت ات جذبه داود با خود داشت
بهشت ات سبز تر از وعده شداد بود اما
برایم برگ برگ اش دوزخ نمرود با خود داشت
ببخشای ام اگر بستم دگر پلک تماشا را
که رقص شعله ات در پیچ و تاب اش دود با خود داشت
"سیاوش" وار بیرون آمدم از امتحان گر چه
دل "سودابه" سان ات هر چه آتش بود با خود داشت
مرا با برکه ام بگذار دریا ارمغان تو
بگو جوی حقیری آرزوی رود با خود داشت
- لینک منبع
تاریخ: جمعه , 19 شهریور 1395 (08:58)
- گزارش تخلف مطلب