پیوند ها و باغ
. چه بگویم؟ هیچ
جوی خشکیده است و از بس تشنگی دیگر
بر لب جو، بوته های بارهنگ و پونه و خطمی
خوابشان برده است
با تن بی خویشتن، گویی که در رویا
می بردشان آب، شاید نیز
آبشان برده است.
به عزای عاجلت ای بی نجابت باغ،
بعد از آنکه رفته باشی جاودان بر باد،
هر چه هر جا ابر خشم از اشک نفرت باد آبستن
همچو ابر حسرت خاموشبار من!
ای درختان عقیم ریشه تان در خاک های هرزگی مستور،
یک جوانه ی ارجمند از هیچ جاتان رست نتواند
ای گروهی برگ چرکین تار چرکین بود پود،
یادگار خشکسالی های گرد آلود،
هیچ بارانی شما را شست نتواند.
- لینک منبع
تاریخ: جمعه , 19 شهریور 1395 (08:52)
- گزارش تخلف مطلب