تمام می شود من...
در من کسیست که آزار می دهد مرا
در من کسیست از جنسی ناشناخته
که تمام می کند مرا
می نوازد همه ی زنگ ها را
می گشاند مرا به کوهی بلند
آنجا که نشانی از کسی نباشد
جایی که خدا سکوت کرده است!
در من نمی خوابد افکار آخرینم
چشمهایی که باز بودند سالها
بسته می شوند آرام
شاید قطره اشکی آخرین
متولد شود در میان چشمم
قطره اشکی که قبل از من می میرد
پرواز می کند جسمی
تا روحی از بدن آزاد شود
در میان دره آرام می گیرد
و تمام می شود من
نوشته: مصطفی رسولی
تاریخ: سه شنبه , 07 فروردین 1403 (00:00)
- گزارش تخلف مطلب