درگذر امشب از من!
از من امشب درگذر، مرا با خیال خود هر کجا که میخواهی ببر
گر خوابم بُرد مرا بیدار کن، تا که هستم به عشق خود مرا تب دار کن
از من نفسهایم را بگیر یک نفس از خود بده،
اخم نکن از لبانم می گیرد خنده را،
به عشق خود مرا خو کرده ای، نگاهم را به نگاهت همسو کرده ای
دارم می سوزم چون شعله ای، عاقبت مبتلا
کوچه هم همیشه می دهد بوی تو را، من به ترانه هایم می شناسم نام تو را
سطر به سطر نوشتم همیشه نام تو را
آغوش خود به روی من همیشه باز کن، تو بگو با بال بشکسته هم پرواز کن
تن تشنه در کویر مانده ام آبی بده، به بال شکسته ام مرهم گذار یا از نو دوباره بالی بده
جان مرا خسته بین، بر لبم لب بگذار و مرا دوباره جانی بده
از عشق من به کس نگو، جان من اگر هم گفتی کم نگو
من تا به یلدا می روم تو هم بیا، گر که رفتی و من آمدم به پیشواز من بیا
تا ثریا می رویم، باز هم بالا می رویم به تماشای خدا هم می رویم
عشق خود از من نگیر، گر که فروختیم شاهی بگیر و تومن نگیر
ناز خود را کمتر نکن، لب من جز به لب خود به می ساقی تر نکن
شام ما را چون یهوا ماتم نکن، راه خود را به سوی دیگری خم نکن
راه من را گم نکن، دست من را رد مکن، خو به تو من کردم مرا رام هیچ کس مکن
تو هم یک شب خواب من ببین، در آب و آینه فقط صورت من ببین
من دوست توام دشمن نیَم،
بیش از این دردم نباش، زخم زیاد از دوست خورده ام جز مرهم نباش
تاریخ: پنجشنبه , 29 شهریور 1397 (01:30)
- گزارش تخلف مطلب