طلوع هر غروب!
به تو که طلوع هر غروبی
آبی و آبی تر ز هر چه رودی
شاهد پیدایش عشق و نوری
تو پا در جاده های بی عبوری
کمی نوشتم از تو و چشمایت
ندیدم سرخ تر از سرخی لبهات
پر از عشق و کمی حس خدایی
کفر نگویم اگر بگویم که خدایی
دلی که می طپد هر دم به سینه
برای تو مردن هم بسی شیرینه
رهت که می گذرد از کوچه ما
گلی پرت کن روزی به خانه ما
شعر از: مصطفی رسولی
تاریخ: دوشنبه , 27 آذر 1396 (23:02)
- گزارش تخلف مطلب