تو دیگر برنمی گردی!
از این پس تو را با دیگری دیدن انتظارم هست
اگر چه رفته ای اما انتظارت همیشه کارم هست
نه درمانی برایت هست نه کس جای توی می گیرد
حسم گوید که می آیی لیکن فراقت پایان نمی گیرد
نه سر روی دامنت دارم نه بویت پیش من مانده
تو دیگر برنمی گردی ولی دلم پیش تو جا مانده
نمیدانم چرا رفتی نمیدانم چرا ماندم
دلم سوختی اما من دلت را نسوزاندم
شعر از: مصطفی رسولی
تاریخ: شنبه , 11 آذر 1396 (19:21)
- گزارش تخلف مطلب