صورتت را نقاشی کردم!
دست خودم نیست
صورتت را نقاشی کردم
چشم و لبهایت
سرخی قلمم افتاد رو گونه هایت
یادم نبودش نقاشی هستی
حس کردم انگار روبروم نشستی
بی خود شدم و بجز تو ندیدم
نگاهم که کردی منم خندیدم
کاش که بودی بغلت می کردم
جای نقاشی نگاهت می کردم
چشمامو بستم
لبهامو گذاشتم روی لبهایت
انگار که هستی
یکی مرا دید
گفت خوش به حالت
که دیوانه هستی!
شعر از: مصطفی رسولی
تاریخ: پنجشنبه , 09 آذر 1396 (02:24)
- گزارش تخلف مطلب