زخم قلب من!
آنکس که دلم بُرد ندانست عاشقش هستم
هر چه آورد به سرم عشق نبریدم و نرستم
دل چپ و راست شد به سینه هرگز نبریدم
دستی به سرم نکشید تا دست خودم بریدم
یک خار به دست او بود روزگار من سیاه شد
یک جان کم بود و هزاران جان من فدا شد
او رفت و زخم دست من خوب نمی شد
یک روز بیش می بود رفتن او دیر نمی شد
شعر از: مصطفی رسولی
تاریخ: سه شنبه , 11 مهر 1396 (22:52)
- گزارش تخلف مطلب