امروز سه شنبه 15 مهر 1404
http://sher.cloob24.com
0
آن دل که دادم به تو دیگه دل نیست!
به چشمان منم جز اشک دیگه نیست!
نمی گویی به تابستان که باران نمی بارد!
برای شستن چشمانم جز اشک دیده دیگه نیست!
از: مصطفی رسولی
1
تو آن لبخندی که با یادت می آید روی لبانم!
تو بانوی ماهی که نشسته ای بر دل و جانم!
سالهاست حسرتی شده ای که نام خود را هم نمیدانم!
نه هستی و نه نیستی، فقط بگو نام تو را چه بخوانم!
از: مصطفی رسولی
1
نوشتم نام حنا، روی طلا، به نام چنگیز!
آن دختر پاکُ شیرینُ دل انگیز!
همه ی صفتهای حنا نتوان به شعر گفتن!
همین بس که به او فرشته گفتن!
این جام الست از روز ازل به نام حنا بود!
حنا به زمینُ دو تا بالش پیش خدا بود!
از: مصطفی رسولی
1
به نام او که نامش نگار است!
خالق زیبای او پروردگار است!
می نویسم نام او را روی دریا، روی رود!
چشم او زیبا به عالم، مثل چشمان آهو بود!
کاش چشمان منم، مثل چشمان او بود!
صورت زیبای او در آینه یادم نرفته!
بعد از او به چشمان من دیگه خواب نرفته!
از: مصطفی رسولی
1
در چشم من خانه ی دوست بود!
فانوسم به دست!
برای دوست بود!
آن که فانوس او بودم!
دشمن من شد!
دوست اسم مرا از یاد برد!
دشمنم اسم مرا بلد شد!
آتشی افتاد و همه خرمن من سوخت!
دشمنم با آب دریا به کمک من شد!
کاش همان اول،
دوستم نبودُ دشمنم به جای دوست بود!
از: مصطفی رسولی
2
نهال امید کاشتم!
درخت نا امیدی ام شد!
چشم از دنیا فرو بستم!
آخرت سهم چشمان من شد!
آن یار نبودُ نشانی از من نگرفت!
مرگ آمدُ دست به گریبان من شد!
در کوچه یار راه ما سد شد!
یک کوچه ی بار،
یک کوچه ی بن بست شد!
از: مصطفی رسولی
1
من یک مسافر از بهشتم!
از عشق خدا گفتمُ نوشتم!
جای من شاید بهشته!
خدا اینو گفتهُ بهم یه جا نوشته!
فرشته لب منُ بوسیده!
نفس من بوی فرشته میده!
از: مصطفی رسولی
1
یک نام زیبا به جهان!
تو او را زهرا بخوان!
راضی که باشد!
غمگین نباشد!
او و آخر شعر من باشد!
قول این شعرم دادم به زهرا!
گفتم بداند!
نام او نوشتم بر روی گلها!
رفتم به صحرا، گفتم به دریا!
آمده اینجا، دختری زیبا
نام او زهرا!
چشم من باشد!
دنیای من سهم او باشد!
از: مصطفی رسولی
1
دیگر تا خدا نگوید به من دست از دوست داشتن تو برنخوام داشت!
من برای دوست داشتنت معجزه نمی خواهم!
من برای دوست نداشتنت معجزه می خواهم!
می خواهی مال من نباشی به خدا بگو بیاید خودش به من بگوید!
مهر تو را به دل من انداخت!
خودش هم باید مهر تو را از دل من بکند!
یا تو یا هیچ!
از: مصطفی رسولی
1
اسمت را با خط خودم زیبا بر روی دفتر شعرم نوشته ام!
بارها با لبهایم اسمت را در شعرهایم بوسیده ام!
از تو بتی ساخته ام درون خانه ی قلبم که جز نام تو هیچ نمی دانم!
من با همین یک نام تو هم حتی راه خانه ی خودم را هم نمی دانم!
تو فقط یک اسمی، ولی با تمام واژه های شعرم می خوانی!
از: مصطفی رسولی